English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3962 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
to offer U عرضه کردن [ کالا]
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
New and used cars are sold here . U انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
multifarious U دارای انواع مختلف
walleye U انواع مختلف اردک ماهی
walleyed U انواع مختلف اردک ماهی
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
transistors U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
cargoes U کالا
commodity U کالا
commodities U کالا
cargo U کالا
articles U کالا
ware U کالا
material U کالا
traffick U کالا
merchandise U کالا
traffic U کالا
trafficked U کالا
trafficking U کالا
traffics U کالا
materials U کالا
wares U کالا
article U کالا
mercery U کالا
produces U کالا
produced U کالا
produce U کالا
object of sale U کالا
goods U کالا
mattered U کالا
matters U کالا
good U کالا
products U کالا
product U کالا
mattering U کالا
matter U کالا
stuff U کالا
stuffed U کالا
stuffs U کالا
chattel U کالا
gluts U وفور کالا
inventory U صورت کالا
trafficked U مبادله کالا
mock up U مدل کالا
draft U بسته کالا
showrooms U نمایشگاه کالا
stock room U انبار کالا
on receipt of the goods U بوصول کالا
on receipt of the goods U برسیدن کالا
order for goods U سفارش کالا
copper alloy U همبسته کالا
traffics U مبادله کالا
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
trafficking U مبادله کالا
gluts U فراوانی کالا
traffic U مبادله کالا
depots U انبار کالا
depot U انبار کالا
commodity code U علامت کالا
commodity code U شماره کالا
commodity code U رمز کالا
commodity catalogue U کاتالوگ کالا
commodity broker U واسطه کالا
stock requisition U درخواست کالا
commodities exchange U بورس کالا
commodity agreement U موافقتنامه کالا
bill of goods U صورت کالا
inventories U موجودی کالا
consignor U فرستنده کالا
sample U نمونه کالا
sampled U نمونه کالا
hold U انبار کالا
holds U انبار کالا
commodity flow U جریان کالا
commodity exchange U مبادله کالا
samples U نمونه کالا
commodity broker U دلال کالا
fair U نمایشگاه کالا
warehouse U انبار کالا
warehouses U انبار کالا
handling of goods U جابجایی کالا
barters U دادوستد کالا
bartering U دادوستد کالا
bartered U دادوستد کالا
exclusion principle U کالا نیستندشد
fairer U نمایشگاه کالا
fate of goods U وضعیت کالا
commodity U کالا جنس
inventory U موجودی کالا
commodities U کالا جنس
fairs U نمایشگاه کالا
fairest U نمایشگاه کالا
interchange U مبادله کالا
commodity exchange U بورس کالا
interchanged U مبادله کالا
drafts U بسته کالا
collection of goods U دریافت کالا
interchanges U مبادله کالا
drafted U بسته کالا
interchanging U مبادله کالا
margin utility U حد مطلوبیت کالا
glut U وفور کالا
showroom U نمایشگاه کالا
barter U دادوستد کالا
stowage U انبار کالا
commodity market U بازار کالا
storeroom U انبار کالا
glut U فراوانی کالا
lien on goods U حق حبس کالا
cargo handling at port U جابجایی کالا در بندر
strike below U بردن کالا به انبار
shipping agent U موسسه حمل کالا
carriage of goods U حمل و نقل کالا
storehouses U مخزن انبار کالا
the goods are orlie in pledge U کالا در گرو اوست
storeroom U مخزن انبار کالا
storehouse U مخزن انبار کالا
stock requisition U تقاضا جهت کالا
shipper U فرستنده کالا با کشتی
selling costs U هزینههای فروش کالا
dead pledge U گرو زمین و کالا
delivery order U دستور تحویل کالا
mock up U نمونه نمایشی کالا
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
mass production of goods U تولید انبوه کالا
design change U تغییر شکل کالا
despatch documents U اسناد ارسال کالا
destination port U بندر تحویل کالا
initial campaign U معرفی کالا به بازار
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
discount of goods U تخفیف روی کالا
distribution cost U هزینه توزیع کالا
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
distribution system U شبکه توزیع کالا
goods received note U برگه دریافت کالا
goods inwards sheet U برگ تحویل کالا
freight forwarder U حمل کننده کالا
d. of goods U تحویل کالا یا اجناس
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
acceptance of goods U قبول کردن کالا
sales tax U مالیات بر فروش کالا
proforma U پیشنهاد فروش کالا
product liability U مسئوولیت در قبال کالا
stock U موجودی کالا ذخیره
stocked U موجودی کالا ذخیره
goods train U قطار حمل کالا
goods trains U قطار حمل کالا
marketing area U منطقه توزیع کالا
consignment note U سند ارسال کالا
consignor U حمل کننده کالا
price tag U برچسب قیمت کالا
catalogue price U قیمت کالا درکاتالوگ
consignor U ارسال کننده کالا
containerization U حمل کالا با کانتینر
owner's risk U ریسک صاحب کالا
order time U زمان سفارش کالا
fairing U ارمغانی که از نماسشگاه کالا
objected U کالا اعتراض کردن
turnover tax U مالیات بر گردش کالا
objects U کالا اعتراض کردن
direct objects U کالا اعتراض کردن
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
unit cost U هزینه هر واحداز کالا
demand U تقاضای خرید کالا
clearance U ترخیص کالا ازگمرک
trade channel U کانال توزیع کالا
delivery U تحویل کالا دادن
on approval U خرید کالا به شرط
traded U حمل کالا با کشتی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2مهرآسا
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1بنظر‌میرسد
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
1 moves up the range
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com